- سرکار روزای خیلی سختی رو میگذرونم ... تقریبا یک‌ ماهه که بدجوری با شین درگیریم ... به شدت تنش و جر و بحث داشتیم این مدت ... با اینکه تقریبا یک هفته - ده روز پیش دوباره کلی حرف زدیم و معذرت خواهی کرد ازم و با یک کتاب سعی کرد ازم ‌دلجویی کنه ولی دوباره بینمون آشوب شد ... بینمون که میگم یعنی بین من و شین و آقای همکار ... وَ کارد به استخونم رسید و بعد از یک سال و چهل روز کار کردن باهاش رفتم دفترکل و درخواست جا به جایی دادم ... چند روز بعد از معاونت خواستنش و فرداش هم اومدن شعبه برای بررسی موضوع ... حالا نمیدونم قراره چی بشه ولی من دیگه ظرفیتم تکمیله ... حفظ عزت نفس و شخصیتم از هر چیزی برام مهم تره ... سرِ همین موضوعات بود که خیلی حال و حوصله ی خوبی نداشتم.